خلاصه داستان: در طول جنگ جهانی دوم به جاسوسی ماموریت میدهند در روستایی از فرمانده ای محافظت کند، نیرو های دشمن آن فرمانده را اسیر میکنند و حالا جاسوس باید به تنهایی او را نجات دهد…
خلاصه داستان: ناصر فرهمند، معلم ریاضی شهرستان، با اصرار همسرش خود را به مرکز منتقل میکند. از همان آغاز با مشکلات گوناگون مالی روبهرو میشود. فرزندشان گم میشود. دوست و همکار سالمند ناصر با تلاش بسیار کودک را مییابد و بر اثر خستگی و هیجان سکته میکند و میمیرد. ناصر تصمیم میگیرد به شهرستان بازگردد. زن ابتدا خانه را به اعتراض ترک میکند اما در پایان با همسر و فرزندش همراه میشود.
خلاصه داستان: خانوادهای با مشکل بزرگی رو به رو شدهاند. سامان پسر خانواده مشکلی در چشم و مغزش پیش آمده و حالا پدرش که همیشه درگیر کار است برای درمان او مجبور به انجام….
خلاصه داستان: فیلم رفتن قصهی فرشته و نبی قصه ی عشقی که در پیچ و تاب رسیدن و نرسیدن در غبار گم می شود قصه ی عشقی که از همه چیز غیر از معشوق رنج می بیند رفتن قصه درد است درد خانه به دوشی درد مهاجرت.
خلاصه داستان: پنجاه و هفت سال بعد از فاجعه ای که برای الن ریپلی رخ داد، سفینه فرار اضطراری او در کهکشان توسط یک تیم نجات در حالی که به خوابی عمیق فرو رفته، پیدا می شود. وقتی او را به زمین بر می گردانند هیچکس داستان او را باور نمی کند. اما او مسئول تیمی می شود که باید دوباره به آن سیاره برگردند و درجستجوی بازماندگان سفر قبلی و یا بیگانگان باشند.
خلاصه داستان: حسین عطاردی با همسرش، فخری و پسرش، در خانهٔ قدیمی پدر زندگی میکند. او و همسرش کارمند بانک اند. فخری با تهیهٔ وام مسکن به اصرار به حسین میقبولاند که خانهٔ پدری را بفروشند و در یک مجتمع آپارتمانی، در حومهٔ شهر ساکن شوند. پدربزرگ مخالف است. آنها به منظور فروش خانه، پدربزرگ را به آسایشگاه سالمندان میسپارند. محمد، فرزند خانواده، که به پدربزرگ علاقهمند است، او را در آسایشگاه مییابد و به دیدارش میرود. حسین با دیدن رفتار پسربچه پشیمان میشود و به رغم تصمیم همسرش درخانهٔ قدیمی پدر میماند. فخری نیز به خانه و زندگی بازمیگردد.
خلاصه داستان: لندن، سال 1897. وقتي خفاشي، اسباب بازي سازي به نام «فيلورشام» را مي ربايد، دختر پريشان خاطر او، «آليويا»، تصميم مي گيرد از «کارآگاه بازيل» معروف کمک بگيرد...