خلاصه داستان: محمدجواد حلیمی کارمند ساده دولت، پس از سالها اجاره نشینی با زدن از نان شب خانواده اش آلونکی در حاشیه پایتخت به نام هرت آباد دست و پا میکند. در شب دوم سکونت دزد به خانه آنها میزند که حلیمی وی را دستگیر میکند و...
خلاصه داستان: دکتر کاوه نریمان در زمان رانندگی با یک موتورسیکلت که خانواده ای سوار آن بوده تصادف می کند. فردای آن روز او در محل کارش در پزشکی قانونی با جسدی روبه رو می شود که او را می شناخته اما از روبه رو شدن با خانواده متوفی خودداری می کند …
خلاصه داستان: این فیلم در بستر تاریخی دهه شصت و مبارزات چریکی نیروهای چپ در شمال کشور و در قیام آمل روایت میشود و دربارهٔ یک زن به نام شهرزاد است که معروف به ماهی سیاه کوچولو است و برای انتقام مرگ شوهرش وارد مبارزه شده و حالا با دو شخصیت دیگر آشنا میشود و مباحث ایدئولوژیک دربارهٔ مبارزه و نقد تفکر چپ و… میان آنها درمیگیرد.
خلاصه داستان: فیلم به داستان یک مهندس ساختمان می پردازد که جهت معالجه مشکلات روانیش پا به مطب یک روانپزشک می گذارد و در مطب پزشک محبوس می شود و در ادامه مشخص می شود که خود پزشک هم مشکلات پیچیده روحی و روانی دارد و از مهندس محبوس به عنوان سوژه نمایشنامه اش استفاده می نماید. اما...
خلاصه داستان: سهراب و ترانه که یکدیگر را دوست دارند به دلیل مخالفت والدین، هر کدام به تنهایی تصمیم به خودکشی میگیرند. سهراب از مرگ نجات پیدا میکند و زمانی که درمی یابد ترانه اقدام به خودکشی نکرده از او میرنجد. چندی بعد سهراب از خانه فرار میکند و...
خلاصه داستان: حبیب کاوه (رضا کیانیان) کارخانه دار قدیمی مبتلا به بیماری آلزایمر است. خانواده اش او را ترک نموده اند اما با بازگشت دخترش به ایران اتفاقاتی می افتد...
خلاصه داستان: گلنار (پانیذ پارسا) خواهر کوچکتر ارس (حماسه پارسا) در کار خبرنگاری به موردی برمیخورد که قاچاق ارز تقلبی و دختر انجام میشود و مرکز فعالیت و پولشویی آنها یک صرافی است که متعلق به آقای یونسی (همایون ارشادی) میباشد.
خلاصه داستان: روایتگر یک زوج به نام های “سهراب” و “گندم” است که به همراه “سپیده” کودک خردسالشان زندگی سعادتمندی دارند، اما افزایش قیمت ارز، شرکتی که سهراب در آن شاغل است را به آستانه ورشکستگی میرساند و…
خلاصه داستان: در مورد دختری به نام یاسمن است که پس از سالها به دلیل مرگ پدرش به ایران بازگشته است. پسر او دچار اوتیسم است و این مسئله، سفر را برایش دشوار
خلاصه داستان: تهران ـ جمعه؛ محمد و شیرین تنها تا بعدازظهر فرصت دارند هزینه صافکاری ماشین تصادفی را که سوار آن هستند تأمین کنند، شیرین جرأت ندارد ماشین پدر را که یواشکی از خانه بیرون آورده و با آن تصادف کرده، با آن وضع به خانه برگرداند. آنها راهی خانه ای در شمال شهر میشوند تا با کاری که انجام میدهند، پول مورد نیاز را تأمین کنند.
خلاصه داستان: دختری 25 ساله به نام ماری که سالها است فصول مختلف زندگیاش را سپری کرده ، اینک فصل عشق زندگی خود را تجربه میکند . فصلی که چالش بزرگ قهرمان اصلی فیلم سینمایی «اسب سفید پادشاه» خواهد بود .
خلاصه داستان: در اپیزود اول «خداحافظ رفیق» جانباز شیمیایی به نام مسلم که همسرش او را ترک کرده، با دوستان شهیدش در بهشت زهرا قرار میگذارد. او به همراه دوستان شهیدش با موتور سیکلت از میادین مختلف تهران، مکانها و دوستان محتلف از جمله جانباز قطع نخاعی به نام اصغر در بیمارستان، بازدید میکند و از اصغر میخواهند که زندگی مادی این جهان را رها ساخته و همراه آنان شود. او نیز میپذیرد و همراه آنان به بهشت زهرا بازمیگردد. به هنگام خداحافظی، مسلم که تنها مانده، گریه و زاری میکند و از شهیدان میخواهد که او را نیز با خود ببرند؛ اما ایشان پاسخ میدهند که در این خصوص اجازهای ندارند. مسلم با پافشاری موفق میشود اذن شهادت را اخذ و همراه شهیدان برود.
خلاصه داستان: سال ۱۳۵۹، ستاد نیروی هوایی عراق که از اول جنگ با برتری هوایی ایران روبرو شدهاست و قریبالوقوع بودن شکست حصر آبادان را پیشبینی میکند، جهت حفاظت هواپیماهای استراتژیک خود تصمیم میگیرد آنها را به سه پایگاه بسیار دورافتاده، در نزدیکی مرز اردن، منتقل کند. در اسفند همین سال ستاد نیروی هوایی ایران در جلسات فوقالعادهای طرح بمباران این سه پایگاه را که به نام پایگاههای اچ۳ مشخص شدهاند، مطرح میکند. طرح در ابتدا ناممکن و غیرعملی مینماید، اما در نهایت نقشهای متهورانه و بینظیر پیشنهاد میشود و در پی آن در سحرگاه ۱۵ فروردین ۱۳۶۰ هشت فروند جنگندهی بمبافکن ایرانی جهت حمله به اچ۳ به پرواز در میآیند.
خلاصه داستان: احساس میکنم همیشه توی زندگیم لبه یه پرتگاه وایسادم...دوستدارم بپرم پایین ولی هیچوقت جراتشو نداشتم الانم ندارم...کاش میشد برگردم عقب تا یه چیزایی رو درست کنم ولی افسوس که غیرممکنه
خلاصه داستان: داستان از مجلس عروسی مرجان (مونا احمدی) آغاز میشود. در میانههای عروسی مأموران برای دستگیری داماد خلافکار (سروش صحت)وارد میشوند و میهمانان هم فرار میکنند. در این میان ریختن آب آلبالو روی پیراهن داوود گرامی (ساعد سهیلی) باعث میشود تا دوست داوود, مجید (علی صادقی)که خیال میکند او تیر خورده لباسهای او را در بیاورد و او را به داخل اتاق ببرد آیدا صوفی (هستی مهدوی فر) هم تصادفاً به همان اتاق میرود و یک مأمور آنها را باهم میبیند مرجان در اتاق را قفل میکند تا داماد خلافکار نتواند فرار کند داوود که نمیتواند از اتاق خارج شود تا لباسهای خود را به تن کند یک مانتو زنانه میپوشد و از خانه خارج میشود او سوار ماشین آیدا میشود ماشین آنها با ماشین پلیس تصادف میکند و مأموران که فکر میکنند آنها با هم رابطه داشتند بازداشتشان میکنند.
خلاصه داستان: در آخرین روز حکومت محمدرضا شاه، وقتی کاخ های سلطنتی مورد هجوم مردم قرار می گیرد، چند تن از افراد وابسته به رژیم در کاخ مخفی می شوند. آن ها کیفی را که حاوی اسناد محرمانه و جواهرات و اسکناس بوده در محوطه کاخ مخفی می کنند..
خلاصه داستان: رحمان با پولی که از مردم به بهانه تهیه مسکن به دست آورده میگریزد و در مسافرخانهای پناه میگیرد که توسط دو دوست «غلام» و «عبدالله» اداره میشود. طی حادثهای ظاهراً رحمان به قتل میرسد. مظنونین اصلی در این حادثه عبدالله و غلام هستند اما آن دو که گناهی مرتکب نشدهاند، ناچار میگریزند. ده سال بعد وقتی به شهر خود بازمیگردند در مییابند که رحمان در واقع بر اثر سکته قلبی درگذشته و قتلی در بین نبوده است. سرانجام بر اثر پیگیری هایشان پولهای ربوده شده که در جنگل پنهان شده به دست میآید.
خلاصه داستان: زمان جنگ ایران و عراق است و دامنهٔ جنگ به خلیج فارس نیز کشیده شده و کشتیهای نفتکش ایرانی مورد حملهٔ دشمن قرار میگیرند. در این میان یک ناخدای جوان تصمیم به عبور کشتی نفتکش از تنگهٔ هرمز میگیرد و برای این کار از ناخدایی بازنشسته ولی پرتجربه کمک میخواهد. ناخدای پیر در ابتدا تمایلی برای انجام این کار ندارد اما سرانجام میپذیرد و آنها باوجود دسیسهها و حملات دشمن موفق به عبور نفتکش غولپیکر از تنگه هرمز و رساندن محمولهٔ آن به کشور هلند میشوند.
خلاصه داستان: ارتش سرخ برای دستگیری ژنرال دنیکین و تار و مار کردن بقایای گارد سفید، وارد بندر انزلی میشود. نمایندگان جنبش جنگل، از ژنرال راسکولنیکف و ارژنیکیدزه استقبال و میرزا کوچک خان با آنان در کشتی کورسک ملاقات میکند و پیمانی ۹ مادهای منعقد میکنند. به دنبال آن جمهوری گیلان برقرار میشود. مدتی بعد...
خلاصه داستان: ناصر فرهمند، معلم ریاضی شهرستان، با اصرار همسرش خود را به مرکز منتقل میکند. از همان آغاز با مشکلات گوناگون مالی روبهرو میشود. فرزندشان گم میشود. دوست و همکار سالمند ناصر با تلاش بسیار کودک را مییابد و بر اثر خستگی و هیجان سکته میکند و میمیرد. ناصر تصمیم میگیرد به شهرستان بازگردد. زن ابتدا خانه را به اعتراض ترک میکند اما در پایان با همسر و فرزندش همراه میشود.
خلاصه داستان: میرزا ابراهیمخان عکاسباشی که در سفر به فرنگ به سر میبرد در آرزوی ازدواج با معشوقاش (آتیه) پس از بازگشت است. او در سفر، شیفته سینماتوگراف میشود. رنجوری مظفرالدین شاه او را نگران آینده سینماتوگراف میکند و از شاه کسب تکلیف میکند. اما
خلاصه داستان: پدر و مادر چهار برادر در بمباران شهرستان کشته میشوند و هیچ اثری از جنازهشان بدست نمیآید. چهار پسر آنها، هادی (کارگردان سینما)، جعفر (پزشک)، حسن (مهندس) و جلال (دلال) راهی شهر زادگاهشان شده و در آنجا با خانهٔ ویران شدهشان روبرو میشوند.
خلاصه داستان: داستان مردی را روایت میکند که در برقراری ارتباط با آدمها دچار مشکل است و در عوض تعامل بسیار خوبی با حیوانات دارد. او سالها دور از ایران زندگی کرده و حالا که بازگشته احساس میکند هیچیک از مردم را نمیشناسد.
خلاصه داستان: رعنا و عماد زن و شوهری جوان هستند که در حال اجرای تئاتری بر اساس نمایشنامه مرگ فروشنده نوشته آرتور میلر میباشند. آنها به علت نشست زمین مجبور میشوند به اجبار خانه خود را ترک کنند و به اصرار یکی از دوستانشان به نام بابک به خانهای اسبابکشی میکنند که پیشتر زنی بدنام به نام «آهو» در آن ساکن بودهاست. ابتدا همه چیز خوب پیش میرود ولی وقایع بعدی به بحرانی غیرقابل کنترل ختم میشود...
خلاصه داستان: این فیلم ماجرای سربازی است در روزهای پایانی خدمتش و مشکلاتی که در جاده پیش رو دارد. او بر خلاف دستور مافوقش عمل میکند. مافوقی که با او رابطهای صمیمی و پدرانه دارد. این امر باعث حوادث بعدی این فیلم میشود.
خلاصه داستان: فیلم شیر تو شیر داستان فضلالله است که هنگام زایمان همسرش را از دست میدهد. بچه او تنها شیر آدمیزاد میخورد و همین اتفاق سرآغاز ماجراهای این فیلم در یک روستاست ....
خلاصه داستان: این فیلم روایتگر داستان زن و شوهری است که سالها پیش دانشجوی تئاتر بودند و با هم ازدواج میکنند و در یک کافی شاپ مشغول به کار میشوند، اما بر حسب اتفاق یکی از همکاران آنها گم میشود. قهرمان قصه به بهانه یافتن او به دنبال خود نیز در گذشته میگردد و سعی میکند از یک بحران خارج شود.
خلاصه داستان: بهروز که سابقه بیماری روانی دارد، همراه با خانواده برادرش زندگی میکند. او به طور اتفاقی با زنی به نام شیرین آشنا میشود که از همسرش جدا شده و با دو کودکش زندگی میکند. بین آنها علاقه به وجود میآید و تصمیم به ازدواج میگیرند و...
خلاصه داستان: این فیلم در ستایش عشق و زندگی و تنوع روابط انسانی است.
«آن سوی ابرها» داستان برادر (ایشان خاطر) و خواهری (مالاویکا موهانان) را روایت میکند که در منطقه زاغهنشین هند بزرگ شدهاند. زمانی که تارا به اتهام قتل دستگیر میشود، رابطه او با برادرش امیر به بوته آزمایش گذاشته میشود.
خلاصه داستان: زنی که معلم پیانو است در مواجهه با یک اتفاق بزرگ در زندگیاش، در دو راهه تصمیم قرار میگیرد، او یا باید مطابق عرف دست به انتخاب بزند یا . . .
خلاصه داستان: بعد از پایان جنگ جهانی اول و غلبه متفقین خصوصاً انگلستان، با اعمال نفوذ انگلیسیها در ایران وثوق الدوله به قدرت میرسد. او ابتدا به میرزا پیشنهاد میکند که ضمن تأمین جانی به عتبات برود و قوایش را در اختیار دولت قرار دهد. وثوق الدوله بعد از مخالفت میرزا...
خلاصه داستان: سینهسرخ پرنده عجیبییه!؟، بهارا میره، زمستونا برمیگرده، از سرما و سختی نمیترسه، کوچ نمیکنه، دونهاش رو پیدا میکنه، یا لونهاش رو تغییر میده، ما همهمون سینه سرخیم…
خلاصه داستان: ماه پیشونی توسط آدم هایی ربوده می شود. بچه های مهد کودک از گروه فیتیله ها میخواند تا ماه پیشونی را پیدا کرده و به قصه برگردانند. گروه فیتیله ها در این راه با ماجراهای مهیجی روبرو می شوند…
خلاصه داستان: چند سرباز یک روز جمعه به همراه گروهبان خود به شهر میآیند. این روز تعطیل اما برای آنها حوادثی تازه در پی دارد و آنها را به نگاهی دیگر میرساند.
خلاصه داستان: داستان فیلم از دهه ۵۰ آغاز میشود و داستان یک ساواکی به نام اسماعیل یارجانلو (رضا عطاران) است که درگیر ماجراهایی میشود. این ساواکی در کازینو در یک بخت آزمایی ۵۰۰۰ متر زمین در عباسآباد میبرد و بر اثر انقلاب مجبور به خروج از کشور میشود و وکالت زمین را به دوستش جلال خاوندی (بابک حمیدیان) میدهد و …
خلاصه داستان: شاهین، شکور و شهروز سه برادر هستند که در یک حلبی آباد زندگی می کنند. شکور که برادر بزرگتر است سردسته باند مواد مخدر می باشد. این باند علاوه بر تولید مواد مخدر با دادن مکان زندگی برای کودکان بی سرپرست آنها را برای عضویت در این باند آماده می کند. پلیس ها به مخفیگاه این گروه حمله کرده و شکور را دستگیر می کنند و این موقعیت مناسبی برای شاهین می باشد که سرپرست جدید این باند مواد مخدر باشد.
خلاصه داستان: ناصر ایزدی (رضا عطاران) معلمی است که چندی پیش مقدار زیادی پول پیدا کرده و آن را به صاحبش تحویل دادهاست. او به برنامههای مختلف تلویزیونی دعوت میشود تا در مورد این فداکاری توضیح دهد و بسیار مشهور شدهاست. یک روز با او تماس میگیرند و میگویند به خاطر کار خیری که کرده برنده سفر به برزیل شده و تمام هزینههای سفر او را آژانس تعطیلات رؤیایی میپردازد. ناصر که به ظاهر فردی پایبند به اصول شریعت اسلام است راضی به این سفر نیست و آن را مناسب نمیداند اما با اصرار همسرش قبول میکند تا به برزیل برود و…
خلاصه داستان: مینا که زمانی دانشجوی مرتضی بوده، پس از ده سال زندگی مشترک با وی، تصمیم میگیرد از او جدا شود و برای ادامه تحصیل به کانادا برود، اما مرتضی که از این تصمیم ناخرسند است، تمام تلاش خود را معطوف منصرف کردن او از تصمیمش میکند، تا اینکه روزی متوجه میشود مینا موضوع طلاقشان را با عزیز، مادر بیمار مرتضی، در میان گذاشته است. مرتضی نیز از شرایط پیش آمده استفاده میکند و ...
خلاصه داستان: خانوادهای با مشکل بزرگی رو به رو شدهاند. سامان پسر خانواده مشکلی در چشم و مغزش پیش آمده و حالا پدرش که همیشه درگیر کار است برای درمان او مجبور به انجام….
خلاصه داستان: وزارت ارشاد قصد دارد از نخبگان ایرانی مقیم خارج دعوت کند تا در یک همایش فرهنگی به ایران بیایند و در برنامههای فرهنگی برای ایرانیان سخنرانی یا برنامه اجرا کنند. یکی از این دعوتنامهها قرار است برای یک رهبر ارکستر که شخصیت برجسته و صاحب نامی که در آمریکا زندگی میکند فرستاده شود اما...
خلاصه داستان: پیرمردی که شغلش باربری است و قصد خرید سیمکارت و تلفن همراه را دارد که دست بر قضا سیم کارت خاموش سالیان گذشته رئیس جمهور مورد معامله قرار میگیرد .
خلاصه داستان: فرزاد یه تن لشه که نمی دونی با مشت بزنی تو دهنش یا بغلش کنی. زنش و دوست فابریکش کیوان، تنها کسایی هستن که میتونن تحملش کنن. یه شب بعد از مهمونی، میخوان دسته جمعی برگردن خونه، ولی کسی نمیدونه این دفعه فرزاد چه گندایی زده
خلاصه داستان: سهیل پس از چندین سال، نشانی نیلوفر را پیدا کرده و به سراغش آمدهاست. رابطه آنها که در گذشته ناکام مانده، حالا درآستانه شکلگیری دوباره است.
خلاصه داستان: کافه ستاره فیلمی اپیزودیک است که در سه قسمت مختلف داستان زندگی سه زن را در یکی از محلههای قدیمی تهران روایت میکند و بر اساس کوچه مداق[۳] اثر نجیب محفوظ نوشته شدهاست. این فیلم یکی از فیلمهای مورد علاقه و محبوب برخی منتقدان از جمله مسعود فراستی منتقد سرشناس و مطرح ایرانی است که این فیلم را ستودهاست.
خلاصه داستان: حمید پرتوی که سالها قبل شغل خود به عنوان دادستان را کنار گذاشته و اکنون به وکالت مشغول است. وکالت جوانی به نام فرهاد (که متهم به قتل است) را به عهده میگیرد. از سوی دیگر دختر حمید (پرستو) رابطه احساسی با فرهاد دارد...
خلاصه داستان: داستان دربارهٔ مادریست که پس از مرگش، فرزندان او به خانهاش میآیند و از طریق پرستار مادر متوجه میشوند که وصیت کرده که سه روز پس از مرگش او را به خاک بسپارند… فرزندان بر سر عمل به وصيت دچار اختلافاتي ميشوند و پس از دو روز متوجه ميشوند مادرشان نصف اموال و زمين هايش را و همچنين خانه اش را به نام پرستار خود کرده است و...