خلاصه داستان: زمانی که خدمه ی یک سفینه ی فضایی ، پیامی نگران کننده از یک سیاره ی ناشناخته دریافت می کنند ، بعد از جستجو برای بازمانده ای در آن سیاره ، آن ها درمی یابند همراه خودشان یک موجود فضایی ناشناخته را وارد سفینه کرده اند و…
خلاصه داستان: زمان جنگهای ویتنام است. به کاپیتان «ویلارد» دستور داده می شود که به جنگلی در کامبودیا رفته و سرهنگ کورتز خائن را که درون جنگل برای خودش ارتشی تشکیل داده را پیدا کرده و بکشد. زمانیکه او در جنگل فرود می آید کم کم توسط نیروهای مرموزی در جنگل گرفتار شده تا حدی که دچار جنون می شود. همراهان وی هم یکی یکی به قتل می رسند. همینطور که ویلارد به مسیرش ادامه می دهد بیشتر و بیشتر شبیه کسی می شود که برای کشتنش فرستاده شده است...
خلاصه داستان: يك رزمنده به نام ناصر به همراه سه تن از همرزمانش (احمد- قاسم و محمد) براي عمليات گشت و شناسايي به جبهه اعزام مي شود. ناصر حلقه ي ازدواجش را به عاطفه كه تازه به عقد او در آمده مي دهد و عازم مي شود. در جبهه براي انجام مأموريت ناصر و همرزمانش به وسيله ي يك راهنماي محلي از راه مخفي ادامه مسير مي دهند اما راهنماي محلي توسط عراقي ها كشته مي شود و گروه مجبور مي شود از راه اصلي به شناسايي برود. مأموريت كه انهدام يك پل تداركاتي در مسير يك گذرگاه است، به خوبي انجام مي گيرد، اما قاسم و محمد كه از لباس مبدل عراقي ها استفاده كرده بودند به عنوان نظاميان خاطي به جوخه ي اعدام سپرده مي شوند، ناصر بعد از شكنجه شدن توسط دو عراقي ناراضي موفق به فرار شده و احمد نيز فرار مي كند اما بعد از نجات ناصر به دليل بيماري، جانباز مجهول الهويه شناخته مي شود، اما احمد او را شناسايي مي كند و ناصر بهبود مي يابد و عاطفه حلقه ي ازدواج را به ناصر هديه مي دهد.
خلاصه داستان: در فیلم سایه ها پدری را می بینیم که پس از مرگش فرزندانش برای تقسیم اموالش به ایران می آیند و طی تقسیم اموال وکیل پدرشان به آن ها می گویند که پدرشان وصیت کرده که کسی به خانه او بعد از مرگش پا نگذارد ولی یکی از فرزندانش عمل نمی کند و وارد منزل می شود و...