خلاصه داستان: فیلم زندگی شیرین در ژانر کمدی محصول سال 1388 است. قدرت الله صلح میرزایی کارگردانی این اثر را به عهده دارد و بازیگرانی چون علی صادقی، جواد رضویان، بهنوش بختیاری، بهاره افشاری و ...در آن به ایفای نقش پرداخته اند. در خلاصه داستان این فیلم آمده است که امیر مهرجویی بازیگر سینماست که در راه ازدواج با دختر مورد علاقه اش "هستی" با مشکلات خانوادگی روبرو می شود. فریبرز برادر دو قلوی امیر پس از سالها وارد ایران شده اما ورود او مشکلات امیر را چند برابر می کند...
خلاصه داستان: پزشک جوانی که به خاطر ماموریت در شهرستان حضور دارد به جرم قتل خانمی جوان مورد تعقیب قضایی قرار میگیرد و فیلم سینمایی راز شب بارانی ماجرای قتل و حواشی آن است...
خلاصه داستان: در یک ساختمان بزرگ همسایهها متوجه میشنود که دختر ثروتمندی به نام عسل قصد دارد پس از سالها از امریکا به ایران بازگردد و با یک جوان ایرانی ازدواج کند. تمام جوانان مجرد ساختمان به قصد دستیابی به ثروت خانوادگی عسل و همچنین اقامت امریکا تصمیم میگیرند هرطور شده
خلاصه داستان: دلشکسته داستان دلبستگی دو جوان با طرز فکر متفاوت و از دو خانواده مختلف است که مجبور میشوند با هم پایاننامه بدهند بدین منظور برای آشنا کردن هم دیگر از جهانهای خود دوستان یکدیگر را به هم نشان میدهند واین باب آشنایی بیشتر آنها میشود
خلاصه داستان: امیر و مریم قرار است با هم ازدواج کنند اما روز عروسی، شهر توسط دشمن موشک باران میشود و مردم، شهر را خالی میکنند. ولیکن مریم با وجود خطرات ناشی از موشک باران ترجیح میدهد که عروسی برگزار شود. امیر بعد از انجام مأموریتش برای مراسم عقد به خانه برمی گردد. اما برخلاف تصورش همه کسانی که شاهد خنثی کردن موشکهای عمل نکرده بودند در مراسم حضور پیدا میکنند.
خلاصه داستان: محسن نوجوانی است که در کنار بچه های خیابانی هم سن و سال خود در میان خیابان های شلوغ شهر گل فروشی می کند. او آرزوی داشتن یک وجب آسمان را در سر دارد. خواسته او محقق می شود؛ در ابتدا هیچکس تحقق چنین آرزویی را باور نمی کند اما با دیدن آن، ماجراهای گوناگونی آغاز می شود...
خلاصه داستان: سارا و آیدا دوستان صمیمی هستند که آبروی یکی از آنها به خطر افتاده چون پروندههای چند میلیاردی رو سارا به چند صدملیون فروخته و پلیسها آیدا را دزد میدانند آیا این دو دوست تا کجا به پای یکدیگر می ایستند
خلاصه داستان: ابراهیم و فخری در خانهای قدیمی زندگی میکنند و سه فرزندشان در جنگ کشته شدهاند و فرزند چهارم رضا جانباز قطع نخاعیست که در یک آسایشگاه تحت مراقبت است. رضا بعد از کشته شدن همرزماش، کمال، پرخاشگر و عصبی شده و داروهایش را مصرف نمیکند، به همین خاطر ابراهیم و فخری تصمیم میگیرند او را به خانه آورده و خود از وی مراقبت کنند. محبوبه خواهر کمال به خانه آنها میآید و مایل است طبق قرار قبلی با رضا ازدواج کند، اما رضا او را رد میکند. رضا اصرار دارد که باید بمیرد و همین رفتارها باعث میشود که یک روز ابراهیم با او برخورد کرده و به گوشاش سیلی بزند. یک شب که به نظر میرسد هر سه نفر دچار گازگرفتگی شدهاند، سه فرزند کشته شده به خانه بازمیگردند، قرار است خانواده محبوبه بیایند و فخری به خاطر کهنگی و خرابی خانه تمایل دارد که مهمانی عقب بیفتد،
خلاصه داستان: «منیره» و «بابک» زن و شوهری هستند که پس از ۱۲ سال زندگی مشترک و داشتن یک فرزند، روابطشان به سردی کشیده است. «منیره» که از وضعیت موجود ناراضی است، برای فرار از شرایط رو به مواد مخدر و رابطه با مردی به نام «فرید» میآورد. در این وضعیت «بابک» نیز به زن خودش شک میکند و...
خلاصه داستان: در جریان جنگ تحمیلی به ایران، صدام به حلبچه یکی از شهرهای کردستان عراق حمله کرد. پس از بمباران شیمیایی حلبچه، عکاس جنگ ایرانی اولین مردی است که وارد این شهر می شود. او در آنجا با زنی آشنا میشود و داستانی از عشق...
خلاصه داستان: عطا و معصومه زن و شوهری هستند که در خانهای مستأجر بوده و موعد تخلیه منزل مسکونی شان فرار رسیده است اما عطا میخواهد هر طور که شده قرارداد را تمدید کند با آنکه او با عدم توانایی مالی مواجه است.
خلاصه داستان: ملودرامی اجتماعی از زندگی نوجوانی به نام «مرتضی» است که در راه تحقق آرزوی ناکام پدرش، با چالشهای بسیاری روبهرو میشود. در خلاصه داستان این فیلم آمدهاست: «همیشه همینجوریه! آخرین بار هوا ابر شد. باد گرفت. درختا داشتن از جا کنده میشدن. اونقدر بارون شدید شد که سیل شهرو گرفته بود. پرندهها دور و بر لونههاشون جیغ میکشیدن. یکی از بچهها قسم میخورد خودش دیده خورشید یکی دوبار نورش کم و زیاد شده…».
خلاصه داستان: «فصل نرگس» در ژانر اجتماعی با نگاهی انسان دوستانه، قصهای امید بخش را به شیوهای متفاوت روایت میکند. داستان این فیلم، داستان دو زن راننده تاکسی، یک بازیگر، یک استاد موسیقی و شخصیتهای دیگر است که مخاطب در طول فیلم شاهد گرههای داستان هر کدام از این شخصیتهاست که به صورت موازی روایت میشود.
خلاصه داستان: دو خلافکار خردهپا از وجود گنجی با کلید عقاب دو سر که میراث تزار روسیه است، با خبر میشوند. هر دو در تلاش برای به دست آوردن گنج با اتفاقاتی روبه رو میشوند.
خلاصه داستان: یک مرد توسط یک زن جنایتکار کشته می شود و دو غریبه به جرم قتل دستگیر می شوند. یکی به دلیل نابینا بودن صحنه قتل را ندیده و دیگری به دلیل ناشنوا بودن صحنه را دیده است. آنها شانس زنده ماندن از این مرگ را دارند ...
خلاصه داستان: امیر جوان بسیجی و پدرش شهید جنگ است. اما وقتی همسر باردار امیر در خیابان توسط یک غریبه مورد ضرب و شتم قرار می گیرد و فرزندش را از دست می دهد، تصمیم می گیرد وارد عمل شود.