خلاصه داستان: بهار سال ۱۹۱۷ و در اوج جنگ جهانی اول در شمال فرانسه، دو سرباز جوان انگلیسی به نامهای اسکافیلد و بلیک مأموریتی غیرممکن پیدا میکنند: رساندن پیغامی مهم به یک گردان ۱۶۰۰ نفری انگلیسی برای جلوگیری از ورود آنها به کمین مرگبار دشمن. این در حالی است که زمان به سرعت برای آنها در حال سپری شدن است.
خلاصه داستان: داستان زندگی غلامرضا تختی از کودکی تا بزرگسالی، مسابقات و در نهایت مرگ او.این فیلم شامل سه فاز از زندگی غلامرضا تختی در مقطع کودکی، نوجوانی، بزرگسالی و مبازرات مسابقات کشتی و فوت وی میپردازد.
خلاصه داستان: سعید مرد چهل و چهار ساله ای که همسرش را سال ها پیش در یک سانحه از دست داده با دختر دوازده ساله اش نبات زندگی آرام و شیرینی را در تهران سپری می کند. با ورود ناگهانی زنی به زندگی نبات، سرنوشت همه آنها دستخوش تغییراتی میشود...
خلاصه داستان: در سال ۲۰۴۲، سربازی به نام گریس با قابلیتهای فیزیکی تکاملیافته، توسط نیروهای مقاومت، به زمان گذشته در مکزیکو سیتی فرستاده میشود تا از زنی جوان به نام دنیلا راموس در برابر ریو-۹، نابودگر پیشرفته محافظت کند.چون فرزند زاده نشده دنیلا در آینده تهدیدی بزرگ برای لِژیون خواهد بود.لژیون که پس از نابودی اسکای نت جایگزین آن شده است اکنون تصمیم گرفته همانند اسکای نت با فرستادن ریو-۹ و نابودی دنیلا پیروزی خود در آینده را تضمین کند. در ادامه سارا کانر نیز به گریس ملحق میشود. آنها که نمیتوانند به تنهایی از پس ریو-۹ بر بیایند،مجبور میشوند که از تی-۸۰۰ کمک بگیرند.اما سارا از تی-۸۰۰ بیزار است زیرا او در خاطرهٔ بدی در گذشته نقش داشتهاست، روزی در سال ۱۹۸۸ سه سال پس از تلاش اسکای نت برای قتل جان کانر، هنگامی که...
خلاصه داستان: نویسنده مشهور و ثروتمند رمانهای جنایی به نام هارلن ترومبی، همه خانواده خود را به جشن تولد ۸۵ سالگیاش دعوت میکند اما وقتی بعد از مراسم، هارلن به طرز مشکوکی به قتل میرسد، یک کارآگاه خصوصی وارد ماجرا میشود تا راز قتل را کشف کند. این در صورتی است که تمام اعضای خانواده هارلن میتوانند قاتل باشند.
خلاصه داستان: در قسمت دوم انیمیشن فروزن، آنا، السا، کریستوف و اولاف در پی یک ماجراجویی دیگر هستند. آنها نمی دانند که قدرت السا از کجا آغاز شده است. برای اینکه ملکه را از خطر در امان نگه دارند، آنها برای پیدا کردن ریشه ی این قدرت جادویی به یک جنگل باستانی و پاییزی در یک سرزمین اسرارآمیز سفر میکنند تا برای نجات پادشاهی خود، منشاء قدرتهای السا را پیدا کنند…
خلاصه داستان: سه آدم بدبخت و مفلوک (حمید فرخنژاد، میر طاهر مظلومی و امیر مهدی ژوله) که کارشان زنده کردن چک و مسائلی از این دست میباشد، برای یک مورد کاری دربارهٔ سند زمین به برلین میروند و…
خلاصه داستان: نزدیک عید است و همه مردم مشغول خانه تکانی و استقبال از سال نو هستند. دختر جوانی به نام روحانگیز (ترانه علیدوستی) که خود را آماده ازدواج میکند، روز چهارشنبهسوری برای کار به خانه خانوادهای متوسط وارد میشود. فضای پرتنش و غمانگیز خانه، به همراه غوغای انفجار ترقههای چهارشنبهسوری فضایی بیثبات و ناآرام به وجود آورده است.
خلاصه داستان: ک فیلم عاشقانه است که به تراژدی ختم میشود. توماج (امیر آقایی) موفق میشود تا از زندان فرار کند اما زمانی که نزد همسرش (طناز طباطبایی) باز میگردد متوجه میشود که او مورد هتک حرمت قرار گرفته و ...
خلاصه داستان: مردی بعد از جدایی چند ساله از خانواده برگشته و می خواهد خانه اش را از زن و پسر و عروس و نوه اش پس بگیرد. پسرش که در زیرزمین خانه زالو پرورش میدهد و می خواهد از این راه ثروتی بهم بزند، سعی می کند زن و مرد را آشتی دهد تا در خانه بمانند اما مادرش می خواهد با مردی دیگر ازدواج کند..
خلاصه داستان: جلال مرادی 42 ساله در طی تصادفی خانوادهای را به قتل میرساند، اما تصادف در دادگاه غیرعمد شناخته می شود. او پس از گذراندن دوران زندان، همسر و فرزندانش را ترک کرده و به شهری دیگر می رود، پس از دو سال به شهرش باز میگردد زیرا که زنش دچار مرگ مغزی شده است...
خلاصه داستان: داستان دانشجوی جوانی است که قصد دارد برای پایاننامهاش روی تعدادی زندانی تحقیق کند و آن زندانیها برای پیدا کردن گنجی به سوی دانشجو میروند...
خلاصه داستان: ۲۷ سال از اتفاقات ترسناک تابستان سال ۱۹۸۹ میگذرد. اعضای باشگاه بازندگان حالا هرکدام بزرگ شدهاند و زندگی شخصی و مشکلات خود را دارند. همه چیز بهظاهر خوب پیش میرود، تا اینکه یک تماس تلفنیِ مرموز دوباره آنها را به زادگاه و محل زندگی سابقشان، یعنی شهر دِری بازمیگرداند؛ جایی که باشگاه بازندگان دوباره با ترسهای قدیمیِ خود مواجه میشوند و تصمیم میگیرند برای نبرد نهایی با دشمن دیرینهٔ خود، یعنی پنی وایز، آماده شوند.
خلاصه داستان: روایت کلی این فیلم پیرامون اتفاقات بعد از پایان جنگ ایران و عراق در سال ۱۳۶۷ و عملیات مرصاد است. نیروهای امنیتی ایران متوجه حضور نفوذیهای سازمان مجاهدین خلق در جبهه میشوند. با ارسال دو مأمور امنیتی به بغداد میخواهند قبل از شروع عملیات فروغ جاویدان، عباس زریباف فرمانده این عملیات را ترور کنند. اما داستان طور دیگری رقم میخورد.
خلاصه داستان: ماهان کوشان (علی مصفا) پس از ساخت یک فیلم مستند درباره خشونت، زندگیاش تهدید شده و همسرش سایه، عاشقانه به کمک او میآید اما حوادثی پیچیده همه چیز را دگرگون میکند تا ماهان به خشونت فیلم خود گرفتار شود.
خلاصه داستان: در نهمین قسمت از مجموعه «جنگ ستارگان» میبینیم که آخرین بازماندگان از نیروهای مقاومت بار دیگر در مقابل نیروهای امپراطوری قرار میگیرند و این آغازی بر پایان یک نبرد بزرگ است...
خلاصه داستان: داستان این فیلم دربارهٔ یک خواننده کابارهای به نام ابراهیم خوش لحن (خوش سینه) است که پیش از اوج گرفتن با وقوع انقلاب ۱۳۵۷ همچون این طیف خوانندهها از صحنه کنار میرود اما چون به اندازه کافی از شهرت و اقبال نیز برخوردار نبوده، نمیتواند خواننده لس آنجلسی شود و در نهایت به خواننده مراسم تبدیل میشود. ابراهیم که با فامیلی خود مشکل دارد و آن را به خوش لحن تغییر میدهد سالها در حسرت اجرای دوباره روی صحنه میماند تا یک روز، زیبا (دختر ابراهیم دختر ابراهیم با بازی الناز شاکردوست) ترتیبی میدهد تا پدرش در برنامه «هفته فرهنگی ایران» در شهر استانبول ترکیه روی صحنه برود. پسر ابراهیم (محسن کیایی) که راه پدر را دنبال کرده ولی به سبک رپ فرصت را برای اجرای زنده و کسب شهرت از دست نداده و ورود آنها به ترکیه سرآغاز ماجراها و مشکلات جدیدشان است.
خلاصه داستان: بعد از اینکه یک خارپشت آبی رنگ به نام "سونیک" با تواناییهای ذاتی فوق العاده در یک شهر کوچک کشف میشود، یک دانشمند دیوانه سعی دارد او را گرفته و مورد آزمایش قرار دهد. در این میان یک افسر پلیس تصمیم میگیرد به "سونیک" کمک کند و...
خلاصه داستان: داستان سه مرد متمول و اصطلاحا «زن ذلیل»(!) را روایت میکند که برای فرار از دست همسرانشان به همراه یک خواننده زیرزمینی پاپ به جزیره کیش متواری شده و نقشه ربوده شدن خود را میکشند؛ غافل از آن که ماجراهایی پر پیچ و خم درانتظارشان است...
خلاصه داستان: ایران و اسپانیا برای راه اندازی یک پروژه بزرگ در جزیره هندورابی در جنوب ایران به توافق رسیدهاند، شرکتها و افراد بسیاری به طمع برنده شدن در این مناقصه شرکت کردهاند. مهندس سعید پارسا که چندسالی است از همسرش رؤیا عضدی جدا شده و رئیس یکی از شرکتهای حاضر در مناقصه است. دیگران نیز با اهداف متفاوت سعی در برنده شدن در این مناقصه سرنوشت ساز را دارند. رسیدن به موفقیت برای آدمهای این قصه منجر به پیچیدگیهایی در روایت آن میشود.
خلاصه داستان: رحمان (سعید آقاخانی) آبدارچی یک شرکت است و پزشک به او اعلام کرده است که بهزودی از دنیا خواهد رفت. از اینجهت رحمان فکری به سرش میزند تا از مرگ خود برای خانوادهاش سودی حاصل کند؛ امّا همیشه با بدشانسی روبهرو میشود. او با دوستش انوش (بهرام افشاری) نقشههایی طراحی میکنند که اشکان (محمدرضا گلزار) پسر رئیس شرکت، بلایی سر رحمان بیاورد که خانوادهٔ رحمان با پول دیه، زندگی خوبی داشته باشند.
خلاصه داستان: یه صدایی از ورودی خونه مدام تو گوشم میپیچید: عروسی خون چه بدشگونه؛ تور عروس غرق به خونه... صدای یه مرد حتما نبود... ولی صدای یه زن هم نبود... شاید صدای خودم بود... کجا شنیده بودم اول بار این صدا رو یا حتی شعر رو... کی برام خونده بود؟
خلاصه داستان: یکی از دختران شیطان (جکی شروف) که نامش لوبینی (ایشا گوپتا) است، تصمیم به ادامه راه پدرش و مقابله با خدا و دشمنی با انسان را ندارد و توبه میکند. خدا برای پذیرش توبه اش شرطی میگذارد، شرط او این است که به یکی از انسانهای بسیار پاک دنیا سجده کند. او برای انجام این کار به کمک احتیاج دارد، بنابرین به سراغ فردی به نام فرهاد (حمید فرخنژاد) میرود و درخواست کمک از او را میکند تا دنبال انسانی پاک بگردند.
خلاصه داستان: داستان فیلم در راستای تبلیغ دین مبین اسلام و مذهب تشیع و نفی فرقههای دروغین منتسب به اسلام همچون طالبان و داعش است، درباره حضور سه روحانی ایرانی در کنفرانسی در کشور آلمان با عنوان «مذهب من» است. دو طلبه میخواهند برای شرکت در سمیناری دانشگاهی پیرامون ادیان به آلمان بروند. رئیس حوزه علمیه آنها که حاج آقا فراستی نام دارد، راه سفر را برآنها میبندد. طلبههای جوان با اغفال حاج آقا فراستی، ویزایی هم برای او میگیرند و او را با خود به آلمان میبرند.
خلاصه داستان: دو جوان که برای انجام معاینات مربوط به معافی از سربازی به مرکز نظام وظیفه رفتهاند با هم آشنا میشوند و این آشنایی پیشدرآمد اتفاقات بسیاری برای آنها میشود.
خلاصه داستان: در خلاصه قصه فیلم کمدی «کاتیوشا» آمدهاست: «خلیل کاتیوشا برای مراقبت از عرشیا که به سمت مواد نرود موظف میشود ولی در این راه مشکلاتی پیش میآید که...»
خلاصه داستان: پدر آرش (بابک حمیدیان) باید به خارج از کشور برود و قرار میشود دوستان آرش، بابک (سیامکانصاری) و بهنود (جواد عزتی)، کنار او بمانند تا تنها نباشد. در این میان آرش تصمیم میگیرد دکوراسیون داخلی خانه را تغییر بدهد. خانم طراح در اتاقی را باز میکند که گوگو (خرگوش آرش) داخل آن اتاق است و خرگوش فرار میکند. سپس این سه نفر به دنبال گوگو کمی از روزشان را به هدر میدهند. آرش میفهمد که امروز تولد دختر خانم طراح است و هیچکدام از دوستهایش نمیتوانند به جشن تولد او بیایند. برای همین، این سه نفر برای او جشن تولد میگیرند. نامزد آرش (مینا ساداتی) به خانهٔ آنها می آید. آرش، بابک و دخترک دست به تیغ میزنند و دنبال بهنود میکنند تا ریشهای بهنود را که به نظر دختر احمقانه میآمد بزنند. در قسمتی از فیلم این چهار نفر مسابقهٔ خوانندگی برگزار میکنند. و چون که تولد دخترک است او تصمیم میگیرد که جایزه چه باشد و او سیمرغ بلورین را انتخاب میکند. ولی بابک انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده است میگوید من از بهرام(بهرام رادان) قرض میگیرم! چند دقیقه بعد پیک موتوری کیسهای میآورد که درونش سیمرغ بلورین رادان قرار دارد. نامزد آرش هم از وجود بابک و بهنود با خبر میشود، هم از وجود دخترک. این پنج نفر باقی شب را با تفریح میگذرانند.
خلاصه داستان: داستان زندگی مانی، مردی در حدود 40 ساله، خوش تیپ، خوش مشرب و جذاب با روابط عمومی خوب، بسیار زیرک و باهوش، مدیر داخلی دو رستوران خوب شهر را روایت می کند. او سوار بر اتومبیلش در آستانه غروب به طرز بد و عجولانه ای رانندگی می کند زیرا اتفاق بدی در یکی از رستوران ها افتاده و صاحب رستوران او را فراخوانده است. با این حال او در مسیر با دختر جذابی برخورد می کند و از قضا جذب او می شود. با ملاقات دختر، مانی گرفتاری اش را فراموش کرده و سعی در به دست آوردن دختر دارد که در این راه دچار اتفاقات و چالش های فراوانی می شود. او در این مسیر سخت که براساس نیتی غلط بوده خیلی چیزهای زندگی اش را از دست می دهد…
خلاصه داستان: فرامرز و لیلی پس از گذشت یازده سال زندگی مشترک تصمیم به متارکه میگیرند. فرامرز با مراجعه به دادگاه تقاضای طلاق کرده و لیلی را از دیدن بچهها محروم میکند. لیلی که از قصد فرامرز مبنی بر خارج ساختن بچهها از کشور مطلع میشود؛ با کمک گرفتن از عاطفه (دوست مشترک خود و فرامرز) تغییر چهره داده و بعنوان پرستار بچه به منزل فرامرز میرود. او که خود را با نام گلی معرفی کرده است در جریان صحبتهای مکرر با فرامرز در مورد همسر سابقش پی به نواقص و مشکلات زندگی خود میبرد. گلی با مشکوک شدن به فرامرز در مورد ازدواج مجدد وی تصمیم به ترک منزل و بچهها میگیرد. اما فرامرز که از ابتدا متوجه حضور لیلی در منزلش شده بود، مسئله ازدواج مجدد را منتفی دانسته و پیشنهاد زندگی دوباره را به لیلی میدهد.
خلاصه داستان: این فیلم داستان دو دوست به نامهای اکبر و حمید است که در یک عکاسی کار میکرده اما پس از مرگ صاحب مغازه آنها برای کسب درآمد به کشور ژاپن میروند.
خلاصه داستان: مردی به نام عزیز برای تملک و فروش مایملک پدری خود به کشور بازمیگردد. اما با آتیه دختری که قبل از سفر به او علاقه داشته روبرو میشود. در این میان اتفاقاتی رخ میدهد که غیرقابل پیش بینی است.
خلاصه داستان: شاهزاده مریدا برای اینکه خودش مسیر زندگی خود را انتخاب کند از خانواده اش دور می شود و بین مردم می رود، اما او ناخواسته باعث بوجود آمدن هرج و مرج و شورش در قلمرو پدرش می شود و...
خلاصه داستان: زن و شوهری که بخاطر اختلافاتی که دارن مجبورند از هم جداشوند در این بین به آنها اطلاع داده میشود که حساب بانکی مشترکشان برنده یک ویلا در کیش شده است…
خلاصه داستان: فرزين دانشجوی انصرافی است كه پدر و مادرش از هم جدا شده اند و او با مادرش زندگی می كند. مادر فرزين قصد ازدواج مجدد دارد و فرزين هم بين رفتن به خارج از كشور و انواع و اقسام پريشانی ها و اضطراب ها تنها مانده و كسی او را درک نمی كند. او به طور اتفاقی با آيدا كه مدير يک مؤسسه خيريه است آشنا می شود و قرار می شود برای او سايت راه اندازی كند. به تدريج رابطه آنها عميقتر می شود و فرزين پی می برد كه آيدا می تواند او را به آرامش برساند...
خلاصه داستان: یک بانوی نویسنده ایرانی به نام گلرخ کمالی، که سال گذشته شوهرش، ناصر معاصر را به حال قهر و به گمان رابطه ای میان او و منشی شرکتش ترک کرده است، با پایان جنگ به تهران برمی گردد. شوهرش که ورشکست شده و در حال رفتن به زندان است. گلرخ متوجه می شود که ...
خلاصه داستان: داستان بازیگری به نام رضا گلزار است که از همسر خود جدا شده است، رضا و همسرش یکدیگر را دوست دارند اما برخی ارتباطات رضا باعث بدبینی همسر سابقش از او میشود.
خلاصه داستان: سهند آذرنیا پیرمردی است که کارخانه ساخت اسباب بازی دارد. او بسیار علاقمند به ساخت عروسک هائی است که ریشه در قصه های ایرانی دارند، اما مدیر فروش کارخانه که پسر خواهر زن پیرمرد (سلم قلی) نیز هست سخت علاقمند تولید اسباب بازیهای غربی است به همین دلیل سعی می کند…
خلاصه داستان: یک زوج جوان برای عبور از مرز احتیاج به پول دارند. آنها تصمیم میگیرند یک بازیگر سینما را بدزدند و در یک روز بارانی، آنها تصمیم خود را عملی میکنند. در خانهای در شمال کشور، او را زندانی کرده و به او میگویند که با مادرش تماس گرفته و به او بگوید پنجاه میلیون تومان پول آماده کند.
خلاصه داستان: فیلم گور طلایی (Gold Grave) رامین، جسد پدرش را که فوت شده به قبرستانی که او وصیت کرده می برد و در آنجا متوجه می شود که قبر پدرش میلیون ها تومان می ارزد و وسوسه می شود تا قبر را بفروشد! حالا او برای پیدا کردن محلی برای دفن پدرش دچار مشکل می شود.
خلاصه داستان: در اولین روزهای جنگ جهانی دوم، یک کاروان بینالمللی شامل ۳۷ کشتی متفقین به رهبری کاپیتان ارنست کراس آمریکایی، از شمال اقیانوس آتلانتیک شمالی در حال عبور هستند، در حالی که توسط نازیها تحت تعقیب هستند و…
خلاصه داستان: جوانی برای زدنگی و سکونت، به یک ساختمان مسکونی هشت واحدی وارد می شود. او در بدو ورود با رفتارهای نابهنجار اهالی ساختمان روبرو شده و تصمیم می گیرد تا به ساختمان سر و سامانی دهد تا اینکه و…
خلاصه داستان: سعید از فردی طلبکار است که آن فرد به مقدار بدهی اش به سعید هندوانه میدهند! همزمان با این اتفاق, نامزد سعید با خانواده اش عازم تهران می شوند. سعید برای نقد کردن هندوانه ها درگیر ماجراهای جالبی می شود…
خلاصه داستان: عطیه نویسنده و مجری یک برنامه خانوادگی رادیو است. او هر روز به سؤالات شنوندگان این برنامه پاسخ میدهد و به آنها توصیه میکند با همسرشان چگونه باشند تا زندگی زناشویی بهتری داشته باشند. او بیمار است و دکترها به او گفته اند تنها چهار ماه دیگر زنده است و دو ماه هم از این چهار ماه گذشته و راضی به عمل جراحی هم نمی شود. به پیشنهاد همسرش، آنها برای زیارت به شهر مشهد میروند . اما او افسرده و درگیر مناسبات خود و همسرش است تا اینکه در حرم به دختری برمیخورد که مادرش را گم کرده. عطیه دخترک را به قسمت گم شدگان میسپرد اما دوباره پس میگیرد. آرامش می کند. برایش غذا میخرد. کفش و لباس نو تهیه میکند و در نهایت به وقت بیماری کودک، خطر متهم شدن به دزدی را به جان میخرد و به فوریت های پزشکی حرم مراجعه مینماید. عطیه ای که شاید به خاطر نزدیکی به مرگ قدری ارتباطش با خدا کم رنگ شده و هر بار که میخواهد به زیارت برود، با ذهنی آشفته توانایی این کار را در خود نمی بیند، پس از کمک به دخترک مشتاقانه به زیارت میشتابد.
خلاصه داستان: یک زن و شوهر که در مسیر زندگی بر سر مسائل مالی دچار اختلاف میشوند، برای جدا شدن به دادگاه خانواده مراجعه میکنند. درست زمانیکه قرار آنها برای زمان دادگاه و اجرای حکم طلاق گذاشته میشود، دچار یک سانحه میشوند و به خاطر ضربهای که به سر هر دو میخورد، دچار فراموشی میشوند و...