خلاصه داستان: در فیلم فرار از تله داستان از این قرار است که وقتی که برای جلوگیری از تروریست ها یک فرزند خوانده به پا می خیزد. در ماجرایی از احساسات عمیقش مجبور می شود...
خلاصه داستان: در فیلم جان من قبول کن، پیرمرد ثروتمند با تنها نوه بی بند و بارش شرط می کند که اگر هر چه سریعتر دختر مورد علاقه اش را نیافته و ازدواج نکند، تمام ثروتش را به یک خیریه می بخشد. نوه او نیز نقشه ای می کشد که...
خلاصه داستان: در فیلم عشق ، هربنس رای و رانجیت رای دو تاجر ثروتمند هستند و از فقر و مردم فقیر بیزار هستند.بر حسب اتفاق پسر و دختر آن دو عاشق یک پسر مکانیک و دختری فقیر می شوند...
خلاصه داستان: در فیلم محبت ،سوراج سینگ ، عاشق دختری زیبا و ثروتمند است.آنها رویای داشتن یک خانواده کامل را دارند اما پدر متکبر او از سوراج متنفر است. چون او از یک خانواده متوسط بوده و هیچ ثروتی ندارد اما...
خلاصه داستان: پسر خانواده علیرغم میل باطنی پدر با دختر مورد علاقه اش ازدواج می کند و موجب ناراحتی پدر می شود. پدر بخاطر همین موضوع ،پسر را از خانه می راند و پسر دچار مشکلاتی در زندگی می شود و…
خلاصه داستان: «سانیال» مرد ثروتمندی است که در حمله ای، همراه خدمتکارش کشته می شود. خدتمکار وفادار سانیال، پیش از مرگش «راجا»، پسر ارباب سانیال را به همسرش «سابیتری» می سپارد تا از راجا حتا بیشتر از پسر خودش «آرجون» مراقبت کند. اما پدربزرگ آرجون، او را از مادر دور می کند. حال سابیتری باید بین دوری از آرجون و حفظ جان راجا، یکی را انتخاب کند...
خلاصه داستان: بعد از اخراج از شغل ویراستاری در روزنامه، به دلیل نوشتن از یکی از سیاستمداران مشهور به نام وارهان (S.K. Vardhan)، وینود کومار (Vinod Kumar) به محله ای فقیر نشین تغییر مکان می دهد و .....
خلاصه داستان: «مجرد»، فیلمی در ژانر کمدی-عاشقانه و درام، به کارگردانی «دیوید داوان» و محصول سال 2000 سینمای هند است. این فیلم با حضور در جشنواره های متعدد، موفق شد نامزد دریافت دو جایزه بین المللی شود. بازیگرانی چون «گوویندا» و «اورمیلا ماتوندکار» در این فیلم به هنرنمایی پرداخته اند. داستان این فیلم از آنجایی آغاز می گردد که «راجو» در نیوزیلند به دختری علاقمند می شود. همه چیز بین آن ها خوب پیش می رود تا اینکه راجو مجبور می شود به هند سفر کند...
خلاصه داستان: زنی اهل ورشو به نام ماگدا که ترس زیادی از سگها دارد، به دلیل مسائل شغلی مجبور است تا به شهر کراکوف سفر کند. اما ماگدا به زودی با مردی جوان که همسرش را از دست داده و پسر و حیوان خانگی آنها آشنا شده و…
خلاصه داستان: چهار سال پس از حادثه املاک لاکوود ، دایناسورها اکنون در کنار انسانها در سراسر جهان زندگی میکنند و شکار میکنند. این تعادل شکننده آینده را تغییر میدهد و یک بار برای همیشه تعیین میکند که آیا انسانها قرار است سلاطین زمین باقی بمانند یا خیر.
خلاصه داستان: مومو موجودی دوست داشتنی، خوش خنده با قلبی مهربان است. او در جزیره زیبایی به نام مووا زندگی می کند. جایی که با دوستان و حیوانات جدید روبرو می شود و ماجرا های آموزنده ای را با خود به ارمغان می آورد...
خلاصه داستان: مومو موجودی دوست داشتنی، خوش خنده با قلبی مهربان است. او در جزیره زیبایی به نام مووا زندگی می کند. جایی که با دوستان و حیوانات جدید روبرو می شود و ماجرا های آموزنده ای را با خود به ارمغان می آورد...
خلاصه داستان: در سال 2054 پاریس به شهری تبدیل شده است که تحت سیطره یک کمپانی بزرگ می باشد و همه چیز در این شهر تحت کنترل بوده و هر حرکتی ثبت می گردد. دختری جوان از دانشمندان کمپانی گم می شود و خواهرش به پلیس مراجعه می کند تا وی را بیابد. بارتلمی کاراس یک کاراگاه ورزیده و باتجربه مامور یافتن دختر جوان می شود و…
خلاصه داستان: پنجهزار سال پیش، شخصی بهنام هیوبو توسط یک صاعقه به شبح تبدیل میشود. تمام این مدت او تنها در قصر مانده بود بدون اینکه بتواند کسی را بترساند تا اینکه …
خلاصه داستان: بعد از آنکه ونگ باگو با کدویی سحرآمیز که می تواند در لحظه هرچیزی که می خواهد را به وی بدهد آشنا می شود، پسر خجالتی داستان ما به قهرمانی ستودنی در میان هم کلاسی هایش تبدیل می شود و …
خلاصه داستان: روزی دو پسر بچه به نامهای «چاک» و «فلای» به کنار دریا میروند و خواهر کوچک چاک به نام «استلا» را نیز با خود به آنجا میبرند. آنها به شکلی تصادفی سر از آزمایشگاه یک دانشمند حواسپرت درمیآورند. استلا از معجونی که دانشمند ساخته مینوشد و تبدیل به یک ستارۀ دریایی میشود. فلای و چاک نیز برای اینکه به دنبال او بروند از معجون مینوشند. دانشمند به آنها میگوید که اگر ظرف ۴۸ ساعت از معجون پادزهر ننوشند برای همیشه ماهی باقی میمانند و …
خلاصه داستان: در طول جنگ جهانی اول، مارکو پاگوت بعد از مرگ تمام رفقایش در مبارزه، به طور رازآلودی از انسان به یک خوک تبدیل میشود و بعد از آن او را به نام "پورکو روسو" میشناسند، کسی که با دزدان هوایی/دریایی نبردهای خود را ادامه میدهد. او در حین تعمیر هواپیمای خود با دختری نوجوان و بسیار باهوش به نام فی آشنا میشود. طی حوادثی این تنها فی است که از وجود طلسم و شخصیت حقیقی مارکو آگاه میشود...
خلاصه داستان: جس (هاچرسن) خودش را برای مسابقه ی دو مدرسه آماده می کند. اما تنها کسی که می تواند از او جلو بزند دختری تازه واردی به نام «لزلی» (راب) است. آن دو پس از مدتی با هم دوست می شوند و مکانی اسرار آمیز را در جنگل به نام «ترابیتیا» در نظر می گیرند و خود را شاه و ملکه ی آن جا می نامند...
خلاصه داستان: آرن که پس از کشتن پدر خود و دزدیدن شمشیر او، آواره بیابانها شده، مورد حمله گرگها قرار میگیرد، کیمیاگری به نام شاهین او را نجات میدهد و همراه خود به سفر میبرد. آنها پس از مشاهده شهر هرت که در آن بردهفروشی مرسوم است در منزل زنی پناه میگیرند.
خلاصه داستان: ادیبو عاشق اکتشاف است. او با دقت جستوجو میکند تا حقیقت را بیابد و به همراه ربات خود در این مجموعه به بدن انسان سفر میکند و در مورد عملکرد اندامهای مختلف توضیح میدهد. این انیمیشن پاسخ اکثر سولات کودکان نسبت به محیط اطراف و نحوهی عملکرد بدن انسان و کنجکاویهایشان را میدهد.
خلاصه داستان: بچه دایناسوری یتیم که توسط میمون ها بزرگ شده است، بعد از خراب شدن محل زندگی خانواده اش زیر بارش سنگ های آسمانی، سفری دشوار را آغاز می کند تا به سرپناهی مناسب برسد...
خلاصه داستان: سایه های تار نگران بازگشت قهرمانانه ی تائو به مترونوی هستند. آن ها توانسته اند با کمک ربات های عنکبوتی که می توانند تارهای انبوه تولید کنند، شهر را در تسخیر خود درآورند. تائو که در پیله یی گیر افتاده، خودش را آزاد می کند و به شکل یک ربات درمی آید. ظاهرش خیلی وحشتناک شده اما نیروهای جدیدی پیدا می کند که می توانند به او برای بازپس گیری مترونوی کمک کنند...
خلاصه داستان: در "شهر گنج" زندگی می تواند آرام یا خشن باشد. این واقعیت برای دو قهرمان قصه، "سیاه" و "سفید"، دو کودک خیابانی کاملا صادق است. اما در این شهر نیروهای شیطانی خطرناکی زندگی می کنند و...
خلاصه داستان: : آمارنات (آمیتاب باچان) یک فرد جوان تحصیل کرده که به دلیل نبود مار مجبور به دستفروشی جلوی سینما می شود که طی یک اتفاق با فردی بنام شانگر نارایان رئیس اسبق حزب مخالف هندوستان آشنا شده و شانگر او را به اداره پلیس معرفی کرده، غافل از اینکه شانگر خود یکی از تبهکاران سیاسی می باشد…
خلاصه داستان: یک زن زیبا و جوان و با استعداد به نام “کجال” که شرکت درمراسمات آهنگ و رقص را دوست دارد در یکی از شو ها “راوی” را میبیند که یک خواننده محبوب است و هر دو آن ها …
خلاصه داستان: داستان واقعی قابل توجه این است که چگونه جری سلبی بازنشسته یک خلأ ریاضی را در بخت آزمایی ماساچوست کشف می کند و با کمک همسرش، مارج، 27 میلیون دلار برنده می شود و از این پول برای احیای شهر کوچک خود در میشیگان استفاده می کند.
خلاصه داستان: استعمار انگلیس برای به چنگ آوردن بنادر تجاری هند ، ضمن توطئه ای مهاراجه را به قتل می رسانند. «سانگا» كشاورز بیگناه به جرم قتل مهاراجه زندانی می شود. او از زندان می گریزد و همگی تصور می كنند او كشته شده است ، اما …
خلاصه داستان: بینا به عنوان یک بازیگر صحنه کار می کند و با مادر بیوه خود سبک زندگی ضعیفی دارد. یک روز هنگام بازگشت به خانه توسط بانکه و دو مرد دیگر مورد آزار و اذیت قرار می گیرد، اما راجان به کمک او می آید. او را به خانه همراهی می کند و به زودی هر دوی آنها ...
خلاصه داستان: دوشن (شاهرخ خان) خواننده بسیار ثروتمند و مشهوری است که از زندگی اش راضی نیست . او از بچگی به جایا (راوینا تاندون) علاقمند بوده است ولی اکنون نیشا(ناوینت نیشان) و پدرش شرایطی برای او بوجود آورده اند که مجبور شود با نیشا ازدواج کند و ...
خلاصه داستان: «به دنبال داماد»، فیلمی در ژانر کمدی-خانوادگی و درام، به کارگردانی «دیوید داوان» و محصول سال 2000 سینمای هند است. این فیلم با حضور در جشنواره های داخلی و بین المللی متعدد، موفق شد نامزد دریافت 2 جایزه شود. بازیگرانی چون «سلمان خان»، «کاریسما کاپور» و «اوم پوری» در این فیلم به هنرنمایی پرداخته اند. داستان این فیلم درباره شخصی به نام «سپنا» است که پدر و مادرش را در کودکی از دست داده و با سه عموی عجیب و غریبش زندگی می کند. پس از مدتی سپنا که از تناقضات آن ها خسته شده، به اروپا فرار می کند و در آنجا با «راجا» آشنا می شود. آن ها رفته رفته عاشق هم می شوند و سپنا تمام تلاشش را برای جلب رضایت و حمایت سه عمویش به کار می برد.
خلاصه داستان: پرم مردی است که با پوجا ازدواج کرده ولی او از همسرش راضی نیست و وارد رابطه ای احساسی با روپالی می شود که زنی مدرن است و لباس های مد روز میپوشد. همسر او از این رابطه باخبر می شود و...
خلاصه داستان: چای مهتا مردی ثزوتمند است که قلبی از طلا دارد.او بسیاری از سازمانهای خیریه هندوستان را حمایت می کند.یک روز که برای بازدید به مدرسه نابینایان و ناشنوایان رفته بود عاشق معلم مدرسه "تیا" می شود اما وقتی او نامزدش "راج" را معرفی می کند او کاملا تحقیر می شود و...
خلاصه داستان: در فیلم عملیات 47، رودرا، پسر یک خانواده محترم هندو، هیچ گاه نمی تواند ظلم را تحمل کند و با ستمگران مقابله می کند و آن ها را به دست قانون می سپارد. یک روز پلیس او را به جرم قاچاق اسلحه و قتل کمیسر شهر دستگیر می کند. رودرا حالا باید از زندان فرار کند و بفهمد که چه کسی برای او پاپوش دوخته است…
خلاصه داستان: امر، بازرس پلیس بنگلور در یک عملیات متوجه می شود که مجرم دوست دوران کودکی اش است و تلاش می کند که دوستش را اصلاح کند و برای اثبات خود دست به کارهای عجیبی می زند.
خلاصه داستان: سرگرد، ارجو، مارک، بالی، مک و اندی شش مجرم سابقه دار هندی به خاطر شک پلیس لس آنجلس دستگیر می شوند، آنان به خاطر انتقام از پلیس های زورگوی شهر تصمیم می گیرند که …
خلاصه داستان: یک قاتل زنجیرهای در شهر بخارست در تعقیب زنان است. در این میان یک بازیگر جوان آمریکایی که به تازگی همراه با نامزد خود به بخارست نقل مکان کرده است، متوجه میشود که یک غریبه مرموز او را از خانه آن طرف خیابان تماشا میکند و…
خلاصه داستان: راجا که در یک خانواده متوسط و معمولی به دنیا آمده ولی به خیابان فرستاده میشود و در تنهایی و در کنار دوستانش و کسی که در خیابان او را بزرگ کرده زندگی میکند حالا ....
خلاصه داستان: «ساده لوح»، فیلمی در ژانر کمدی-درام و عاشقانه، به کارگردانی «هریشیکش موکرجی» و محصول سال 1959 سینمای هند است. این فیلم با حضور در جشنواره های داخلی و بین المللی متعدد، موفق شد برنده 6 جایزه همچون «بهترین بازیگر نقش اول مرد» و «بهترین بازیگر نقش مکمل زن» شود. بازیگرانی چون «راج کاپور»، «نوتان» و «لالیتا پاوار» در این فیلم به ایفای نقش پرداخته اند. داستان این فیلم درباره جوان فقیری است که به خاطر صداقتش، توسط مرد ثروتمندی استخدام می شود. اما زمانی که مظنون به قتل یک زن می شود، باید بی گناهیش را به اثبات برساند...
خلاصه داستان: «ویکرام»، جوان خیال پردازی است که تمام زندگی اش در رویا می گذرد. او روزی موقع رد شدن از میدان شهر متوجه می شود جایزه ای برای دستگیری دو خلافکار بزرگ به نام های «سانتا» و «بانتا» تعیین کرده اند. ویکرام خیلی اتفاقی موفق می شود آن ها را تسلیم پلیس کند اما حالا باید منتظر انتقام سختی باشد.