خلاصه داستان: فتحی صاحب فروشگاه عتیقه فروشی، فردی بسیار خسیس است. او روح شریکش را در خواب می بیند که او را متوجه گذشته، حال و آینده اش می کند. فتحی از خواب بیدار می شود و آدم دیگری می شود و …
خلاصه داستان: ابری برسر شهر سایه افکنده است،لکه ابری به دنبال لکه گمشده خود می گردد... کسری به دنبال خواهرزاده گمشدهاش ، شهر را جست و جو می کند. در همین حال، مروا زخم خورده از زندان آزاد می شود.
خلاصه داستان: پنجشنبه آخر ماه موضوعی اجتماعی و دینی را در یک موقعیت طنز به تصویر می کشد و داستان چند جوان را روایت می کند که قصد دارند در خانه ای دور هم جمع شده و پارتی برگزار کنند. روحانی در این خانه وارد می شود و…
خلاصه داستان: بیژن در بنگاه معاملات ملکی کار می کند. ملکی به فروش می رسد و او راهی زندان می شود. بیژن به مرخصی می رود ولی دیگر او را به زندان راه نمی دهند و این آغاز ماجراست…
خلاصه داستان: این فیلم داستان زندگی ناصر حجازی بهترین دروازهبان قرن آسیا را در پنج فصل با نامهای: من رؤیایی دارم، آخرین مرد مقاوم، سهراب کشی، از استقلال تا استقلال و پرواز عقاب به تصویر کشیدهاست.
خلاصه داستان: هنگامی که "هو یوانجیا" جوان و پرخاشگر بود، فکر میکرد هنر های رزمی از همه چیز مهمتر است. سر انجام در حین کمک به "نونگ جینسون" یک جوان پیشرفت گرا که با اصلاح طلبان همراه بود، دریافت که آنچه واقعا اهمیت دارد کمک به کشور و مردم است.
خلاصه داستان: داستان یک گروه فیلمبرداری را روایت می کند که در حال ساخت فیلمی هستند. آنان برای چند سکانس از فیلم احتیاج به یک خر دارند و همین امر کل گروه را با ماجراهای مختلفی مواجه می کند...
خلاصه داستان: در اواخر سلسله چینگ، رواج مواد بیداد میکرد و چینیها از سم تولیدی از این مواد رنج میبردند. لین زکسو برای ممنوعیت دخانیات به سمت گوانگژو رفت، اما با تبانی مقامات محلی و راهزنان مواجه شد و ممنوعیت دخانیات به وضعیت دشواری تبدیل شد.
خلاصه داستان: یه لان شین، زنی زحمتکش، مادری مهربان و تاجری موفق است که از مادر بیمار خود مراقبت می کند. او تصمیم می گیرد تا خانه بزرگتری برای خانواده اش پیدا کند و...
خلاصه داستان: شیائو جیانفنگ قربانی پاپوش شد و به مدت 25 سال در زندان خارج از کشور بود، او پس از آزادی نتوانست همسر و پسرش را پیدا کند، فردی مرموز در ازای دادن اطلاعات از او خواست دخترش را نجات دهد.
خلاصه داستان: در شهر Longyun در سال های اولیه جمهوری چین، گفته می شود که پس از کشف گنج توسط شهر، به تدریج اتفاقات عجیبی رخ داد و دختران جوان یکی پس از دیگری در خانه های خود کشته شدند. تحت فشار شهردار، کاپیتان لین (با بازی پانگ جینگفنگ) از تیم گشت تصمیم میگیرد با جی لیانینگ (با بازی کیان شیائوهائو)، "مردی صالح در رودخانهها و دریاچهها" و یک زندانی محکوم به اعدام همپیمان شوند. برای پیدا کردن قاتل واقعی و نگهبان شهر Longyun.
خلاصه داستان: قتل عجیبی در دبیرستان سنت مارتین رخ میدهد که منجر به مرگ پسر یک مقام نظامی شده است. پلیس تازه کار، چن هو، مخفیانه به مدرسه می رود تا پرونده را بررسی کند.
خلاصه داستان: مادری تنها به نام جولی برای شغلی مناسب که میتواند به کمک آن مخارج خانواده خود را تامین کند، مصاحبه میشود، اما با اعتصاب فلجکننده سرویس حمل و نقل عمومی در پاریس، همه چیز از کنترل جولی خارج شده و…
خلاصه داستان: پاسبان سیوا مأمور اسکورت یک شاهد از بازداشتگاه پلیس تا دادگاه می شود. به عنوان یک چرخش در طرح، سیوا میآموزد که کل اداره پلیس میخواهد شاهد مرده باشد و اجرای واقعی را شروع میکند.
خلاصه داستان: یک گیمر نوجوان مجبور می شود وقتی بازی ویدیویی مورد علاقه اش ، سه کودک دارای قدرت فوق العاده را از فضا به داخل حیاط خلوت خود بیاندازد ، کودک بچه تمام وقت شود.
خلاصه داستان: یک نیروی ویژه دریایی امریکا باید کودکی را از میان شورشیان طالبان هدایت کند و به جایی امن برساند و در طبیعت وحشی افغانستان جان سالم به در ببرد.
خلاصه داستان: این فیلم داستان دختری به نام فی فی را دنبال می کند که از طریق والدینش با چانگ ای ، الهه ی چینی روی ماه آشنا می شود. پس از درگذشت مادرش فی فی در تلاش است تا وجود چانگ ای را اثبات کند و به همین منظور یک سفینه ی فضایی می سازد که به اندازه ی کافی قدرتمند است تا او را به ماه برساند و با این شخصیت افسانه ای ملاقات کند و…
خلاصه داستان: در زمان اشغال ایران توسط متفقین گروهی ازسربازان ارتش سرخ به هنگام انجام مأموریت خود در مناطق کویری ایران ناپدید می شوند. در پی تلاش برای یافتن این گروه، عدهای از مردان یک ایل حاشیه کویر به اتهام قتل افراد گروه مذکور دستگیر شده و مورد شکنجه و آزار قرار میگیرند. مردان ایل به تلافی صدماتی که از سوی قوای بیگانه بر آنها وارد آمده، تصمیم به مقابله می گیرند.
خلاصه داستان: در اپیزود اول «خداحافظ رفیق» جانباز شیمیایی به نام مسلم که همسرش او را ترک کرده، با دوستان شهیدش در بهشت زهرا قرار میگذارد. او به همراه دوستان شهیدش با موتور سیکلت از میادین مختلف تهران، مکانها و دوستان محتلف از جمله جانباز قطع نخاعی به نام اصغر در بیمارستان، بازدید میکند و از اصغر میخواهند که زندگی مادی این جهان را رها ساخته و همراه آنان شود. او نیز میپذیرد و همراه آنان به بهشت زهرا بازمیگردد. به هنگام خداحافظی، مسلم که تنها مانده، گریه و زاری میکند و از شهیدان میخواهد که او را نیز با خود ببرند؛ اما ایشان پاسخ میدهند که در این خصوص اجازهای ندارند. مسلم با پافشاری موفق میشود اذن شهادت را اخذ و همراه شهیدان برود.
خلاصه داستان: فريد معصومي در پي عزيمت خود به جبهه جنگ، شيميايي شده و به اسارت دشمن در مي آيد. پروانه همسر فريد بدنبال سالها انتظار و بي خبري از وضعيت فريد و به گمان شهادت او تصميم به ازدواج مي گيرد. فريد پس از آزادي به سراغ پروانه رفته و پروانه با ديدن فريد دچار سكته قلبي مي شود. فريد نيز در پي شنيدن خبر بيماري پروانه و همچنين برخورد با اشكان (نامزد پروانه) دچار سكته مغزي شده و به شهادت مي رسد. با پيوند قلب فريد به پروانه او سلامتي مجدد خود را بدست مي آورد. اما موضوع شهادت فريد از طرف خانواده پنهان مي ماند. پروانه كه بطور اتفاقي در جريان شهادت فريد قرار مي گيرد خانواده را به نشان اعتراض ترك كرده و به منزل يكي از اقوام در شمال كشور مي رود. سرانجام او بدنبال تغييرات روحي و تأثيرات معنوي كه از شهادت فريد گرفته است به تهران باز گشته و با اشكان ازدواج مي كند.
خلاصه داستان: سال ۱۳۵۹، ستاد نیروی هوایی عراق که از اول جنگ با برتری هوایی ایران روبرو شدهاست و قریبالوقوع بودن شکست حصر آبادان را پیشبینی میکند، جهت حفاظت هواپیماهای استراتژیک خود تصمیم میگیرد آنها را به سه پایگاه بسیار دورافتاده، در نزدیکی مرز اردن، منتقل کند. در اسفند همین سال ستاد نیروی هوایی ایران در جلسات فوقالعادهای طرح بمباران این سه پایگاه را که به نام پایگاههای اچ۳ مشخص شدهاند، مطرح میکند. طرح در ابتدا ناممکن و غیرعملی مینماید، اما در نهایت نقشهای متهورانه و بینظیر پیشنهاد میشود و در پی آن در سحرگاه ۱۵ فروردین ۱۳۶۰ هشت فروند جنگندهی بمبافکن ایرانی جهت حمله به اچ۳ به پرواز در میآیند.
خلاصه داستان: برفا و نادر خیلی اتفاقی با هم آشنا میشوند و عاشق هم میشوند ولی با گذشت زمان و اتفاقاتی غیر مترقبه، زندگی و رابطه آنها به نقاط بحرانی میرسد...
خلاصه داستان: احساس میکنم همیشه توی زندگیم لبه یه پرتگاه وایسادم...دوستدارم بپرم پایین ولی هیچوقت جراتشو نداشتم الانم ندارم...کاش میشد برگردم عقب تا یه چیزایی رو درست کنم ولی افسوس که غیرممکنه
خلاصه داستان: داستان از مجلس عروسی مرجان (مونا احمدی) آغاز میشود. در میانههای عروسی مأموران برای دستگیری داماد خلافکار (سروش صحت)وارد میشوند و میهمانان هم فرار میکنند. در این میان ریختن آب آلبالو روی پیراهن داوود گرامی (ساعد سهیلی) باعث میشود تا دوست داوود, مجید (علی صادقی)که خیال میکند او تیر خورده لباسهای او را در بیاورد و او را به داخل اتاق ببرد آیدا صوفی (هستی مهدوی فر) هم تصادفاً به همان اتاق میرود و یک مأمور آنها را باهم میبیند مرجان در اتاق را قفل میکند تا داماد خلافکار نتواند فرار کند داوود که نمیتواند از اتاق خارج شود تا لباسهای خود را به تن کند یک مانتو زنانه میپوشد و از خانه خارج میشود او سوار ماشین آیدا میشود ماشین آنها با ماشین پلیس تصادف میکند و مأموران که فکر میکنند آنها با هم رابطه داشتند بازداشتشان میکنند.
خلاصه داستان: در آخرین روز حکومت محمدرضا شاه، وقتی کاخ های سلطنتی مورد هجوم مردم قرار می گیرد، چند تن از افراد وابسته به رژیم در کاخ مخفی می شوند. آن ها کیفی را که حاوی اسناد محرمانه و جواهرات و اسکناس بوده در محوطه کاخ مخفی می کنند..
خلاصه داستان: فرهاد اصلانی بعد از آزاد شدن از کمپ ترک اعتیاد و بازگشت به خانه به دنیال جاسازهایی میگردد که قبل از رفتن به کمپ مواد جاسازی کرده بود که در پی این کنکاش..
خلاصه داستان: اصغر زاغی شاغل در تماشاخانه، در واقع با خبرچینی برای ساواک امرار معاش میکند. وی بهطور تصادفی پی به مخفی گاه انقلابیون در همسایگی خود می برد ولی هنگامیکه قصد لو دادن آنها را دارد متوجه مهربانی و دلسوزی انقلابیون در حق خودش و زن و بچه بیمارش میشود. پس پشیمان شده و راه فرار آنها را فراهم میکند و خودش هم نقل مکان میکند.
خلاصه داستان: دختر میلیونر داستان دختری است که از پدرش به او ثروت میلیونی میشود و پسر عموی دختر میلیونر تلاش خود را برای تصاحب اموالش می کند اما بر اثر یک اتفاق او با دو نفر آشنا می شود و …
خلاصه داستان: هنگامی که آیپ من در دوران جوانی در هنگ کنگ تحصیل می کرد ، به طور تصادفی درگیر پرونده ربودن زنان چینی توسط شرکت انگلیسی Stark Industries برای قاچاق در خارج از کشور می شود. آیپ من بیرون می آید و با غربی ها می جنگد. او سه بار با رزمندگان پاتون انگلیس جنگید و از وینگ چون برای دفاع از آبروی چینی های پایمال شده استفاده کرد.
خلاصه داستان: علی از یک خانواده ی مذهبی و بازاری است و به سنتور علاقه ی زیادی دارد، وقتی شیفتگی او فاش می شود، ناچار بین خانواده و سنتور، دومی را انتخاب کرده و از خانواده رانده می شود. علی در موسیقی چنان تبحری پیدا می کند که شهره ی عام و خاص می شود و کنسرت هایش با استقبال غیرمنتظره ای روبرو می شود. علی در اوج موفقیت، عاشق هانیه می شود و با او ازدواج می کند، اما
خلاصه داستان: یک افسر پلیس به طور مخفیانه در مورد یک رهبر گروه که معتقد است قوانین نباید جلوی بازرسی را بگیرد، تحقیق می کند. همانطور که تحقیقات افسر بیشتر پیش میرود، نگرش های خود او شروع به تغییر و نزدیک شدن به نگرش رهبر تیم می شود تا اینکه ...
خلاصه داستان: داستان پلیس زنی است که برای فرار از کسانی که او را اسیر کرده بودند، باید مسیر راهپیمایی مرگ باتاآن را دوباره برگردد. راهپیمایی مرگ باتاآن انتقال اجباری اسرای جنگی توسط ارتش سلطنتی ژاپن بود. این راهپیمایی پس از ۳ ماه از شکست قوای متفقین در نبرد باتاآن در فیلیپین در طی جنگ جهانی دوم آغاز شد.
خلاصه داستان: سانتوش کومار ملقب به جیمز که مدیریت یک شرکت تامین امنیت را به عهده دارد در حین محافظت از یک مشتری، با خطرناکترین دلالان مواد مخدر آسیا درگیر می شود.
خلاصه داستان: یک بادیگارد حرفهای به نام لونگ وی بعد از مرگ همسرش برای یافتن پزشک برای دخترش به خارج از کشور سفر میکند ولی با پیدا کردن شغل جدیدی به عنوان یک تست کننده واقعیت مجازی، مسیرش زندگیاش عوض میشود.
خلاصه داستان: مدلین و اوون کارآفرین های مستقلی هستند که در گاراژ خود کار می کنند و راز سفر در زمان را کشف می کنند. فقط یک مشکل وجود دارد و آن هم اینکه اختلالی در کد، باعث می شود هر روز در یک زمان مشخص یک کپی از مدلین به وجود بیاید.
خلاصه داستان: با مرگ ترساد وصیت نامه اش مشخص میکند که او الماس هایی به ارزش ۱۰۰ میلیارد روپیه در صندوق امانات بانکی در آمریکا دارد. او الماس ها را به سه قسمت مساوی بین دختر ، پسر و دامادش به ارث گذاشته است ولی آنان باید برای دریافت الماس ها همه در بانک با هم حضور یابند.
خلاصه داستان: سانجانا با عمویش در پاریس زندگی می کند و قرار است با راهول ازدواج کند. راهول میخواهد برای کار به هندوستان برود و سانجانا اصرار دارد که همراه او برود ولی به شدت از سفر با هواپیما می ترسد.
خلاصه داستان: راشمی دختر پولداری است که طی یک شرطبندی مجبور می شود ۵۰۰ پوند به دوستش بدهد. هنگامی که پدرش به او اعتراف می کند، به وی می گوید که پول در آوردن آسان است او می کوشد برای خود شغلی پیدا کند اما…
خلاصه داستان: رحمان با پولی که از مردم به بهانه تهیه مسکن به دست آورده میگریزد و در مسافرخانهای پناه میگیرد که توسط دو دوست «غلام» و «عبدالله» اداره میشود. طی حادثهای ظاهراً رحمان به قتل میرسد. مظنونین اصلی در این حادثه عبدالله و غلام هستند اما آن دو که گناهی مرتکب نشدهاند، ناچار میگریزند. ده سال بعد وقتی به شهر خود بازمیگردند در مییابند که رحمان در واقع بر اثر سکته قلبی درگذشته و قتلی در بین نبوده است. سرانجام بر اثر پیگیری هایشان پولهای ربوده شده که در جنگل پنهان شده به دست میآید.
خلاصه داستان: زمان جنگ ایران و عراق است و دامنهٔ جنگ به خلیج فارس نیز کشیده شده و کشتیهای نفتکش ایرانی مورد حملهٔ دشمن قرار میگیرند. در این میان یک ناخدای جوان تصمیم به عبور کشتی نفتکش از تنگهٔ هرمز میگیرد و برای این کار از ناخدایی بازنشسته ولی پرتجربه کمک میخواهد. ناخدای پیر در ابتدا تمایلی برای انجام این کار ندارد اما سرانجام میپذیرد و آنها باوجود دسیسهها و حملات دشمن موفق به عبور نفتکش غولپیکر از تنگه هرمز و رساندن محمولهٔ آن به کشور هلند میشوند.
خلاصه داستان: دو جوان با یک باند خرید و فروش ارز همکاری دارند. آن دو ساکی محتوی چهل و پنج هزار پوند را از هجوم مأموران در می برند و وسوسه می شوند که ارز قاچاق را به جیب بزنند. اعضای باند به تعقیب آن ها می پردازند، یکی را به ضرب چاقو از پا در می آورند، اما قبل از آن که دست شان به دیگری برسد همگی در دام پلیس گرفتار می شوند.
خلاصه داستان: زمانی که یک کارگردان ناامید و سرخورده به نام توبی گریزونی (با بازی آدام درایور)، با یک کفشساز قدیمی اسپانیایی روبرو میشود که خود را سانچو پانزا، ملازم و همراه دن کیشوت، مینامد، در زمان به دنیایی از قانتزیها سفر کرده و به تدریج قادر به تشخیص رویا از واقعیت نیست…