خلاصه داستان: روایتگر یک زوج به نام های “سهراب” و “گندم” است که به همراه “سپیده” کودک خردسالشان زندگی سعادتمندی دارند، اما افزایش قیمت ارز، شرکتی که سهراب در آن شاغل است را به آستانه ورشکستگی میرساند و…
خلاصه داستان: «ابراهیم» که یکی از پیشمرگان مسلمان کرد است به همراه «رضا»، یکی از افراد اطلاعات و عملیات سپاه و چند رزمندهی دیگر، از بمباران شیمیایی یکی از روستاهای منطقهی مرکزی کردستان اطلاع مییابند. آنها به مقر موقت عراقیها در منطقه نفوذ کرده و درمییابند که دهکدهی «ابراهیم» هدف بعدی عملیات دشمن است. تا رسیدن نیروهای کمکی سپاه، ابراهیم و رزمندگان باید مردم را آماده نمایند تا یک شبانهروز در مقابل بمباران شیمیایی و حملهی نیروهای پیادهی مجهز به وسایل شیمیایی عراقیها مقاومت نمایند...
خلاصه داستان: پدر و مادر چهار برادر در بمباران شهرستان کشته میشوند و هیچ اثری از جنازهشان بدست نمیآید. چهار پسر آنها، هادی (کارگردان سینما)، جعفر (پزشک)، حسن (مهندس) و جلال (دلال) راهی شهر زادگاهشان شده و در آنجا با خانهٔ ویران شدهشان روبرو میشوند.
خلاصه داستان: در مستند رویارویی با حیوانات سه دوست ماجراجو و دوستار طبیعت و حیات وحش به نقاط مخالف دنیا سفر میکنند تا انواع حیوانات بی نظیر رو به تصویر بکشند و با نحوه زندگی اونها آشنا بشوند...
خلاصه داستان: يك دانشجوي رشته سينما بنام وحيد در جستجوي انتخاب موضوع براي نوشتن يك فيلمنامه است او در خلال نوشتن فيلمنامه جنگي، از همسرش مي شنود كه موضوعاتي كه در اين فيلمنامه عنوان كرده تفاوت هاي زيادي با جنگ در ايران دارد و نوشته هاي او را بيشتر شبيه فيلم هاي آلماني و آمريكايي مي بيند. وحيد وقتي موفقيتي در نوشته هاي خود نمي يابد با پيشنهاد يكي از دوستان به جبهه مي رود ولي بر اثر يك اتفاق به خط مقدم مي رود و در يك درگيري با دشمن زماني كه در تانكي قرار دارد همراه با رزمنده اي ديگر در منطقه گم مي شود و عملاً وارد جنگ مي شود و به حقايق تازه اي مي رسد كه در نهايت آن ها را در فيلمنامه استفاده مي كند.
خلاصه داستان: زن و شوهری که بخاطر اختلافاتی که دارن مجبورند از هم جداشوند در این بین به آنها اطلاع داده میشود که حساب بانکی مشترکشان برنده یک ویلا در کیش شده است…
خلاصه داستان: قدیر ظفرلو صاحب یک شرکت مضاربهای جهت تهیه ویزای سفر برای دخترش فرشته، او را به عقد راننده خود امیر درمیآورد. ملوک همسر اول قدیر، امیر را در جریان قرار داده و امیر نیز از خروج فرشته جلوگیری میکند. فرشته که برای رهایی خود به منزل پدرش رفته بود با طلبکاران پدرش روبرو میشود و به منزل امیر بازمیگردد. قدیر به آمریکا میرود اما پس از چند سال به ایران بازگردانده میشود. سرانجام او با کمک فرشته سرمایهٔ خود را بین سهامداران تقسیم میکند.
خلاصه داستان: سعید فرزند یک خانواده متمکن در یک حادثه رانندگی باعث مرگ مردی میشود و میگریزد. پلیس از روی نشانه اتومبیل، پدر سعید را به اتهام قتل دستگیر میکند. وقتی موضوع روشن میشود سعید به جای پدر روانه زندان میشود. کوشش پدر سعید برای جلب رضایت همسر و برادر مقتول بینتیجه است، تا این که بیماری کلیه همسر مقتول موجب میشود که علی، پسر عموی سعید که به دختر عمویش علاقهمند است، یکی از کلیههایش را به زن ببخشد و ماجرا را به خوشی فیصله دهد. پس از این ماجرا برادر مقتول با همسر برادرش و علی با دختر عمویش ازدواج میکنند.