جیمی برای یافتن پاسخ به قتل همسرش به زادگاهش بازمیگردد؛ قتلی که پس از دریافت بستهای عجیب رخ داد ـ بستهای که درون آن عروسکی خیمهشببازی به نام «بیلی» بود و احتمالاً با افسانهی خیمهشبباز «مری شا» ارتباط دارد. جیمی که مصمم به کشف حقیقت است، به شهر «ریونز فِر» میرود؛ جایی که شا در آن اجرا میکرد و همانجا نیز به خاک سپرده شده است. اما آنچه در انتظار جیمی است، فراتر از چیزیست که تصور میکرد.